روبروی در ساختمان وزارتخانه که می رسم مردی را می بينم که يک چهارپايه زير پايش گذاشته و طوری که انگار برای جمعيتی عظيم سخنرانی می کند با هيجان زيادی بالا و پايين سيستم را به هم می بافد.دو - سه نفری هم پاي صحبتهايش می ايستند و وقتی ميبينند حرفهايش صد من يک غاز است راه خود را می گيرند و می روند.مامور پليسی که ظاهراً برقرای امنيت اين محله امروز به عهده اوست آن اطراف می پلکد.هنوز هم مرد نا راضی مشغول بد و بيراه گفتن به سيستم است.پليس نزديک او می شود ، نگاهش می کند و بعد گويي نا سزاهای او را نمی شنود با خونسردی و بی تفاوتی راه خود را می گيرد و می رود.مرد روی چهارپايه ده دقيقه ای فحشهايش را می دهد و بعد از چهارپايه پايين می آيد.چهارپايه اش را زير بغل می گيرد و می رود.مرد پليس آن طرف تر دست پير زنی را گرفته و او را کمک می کند تا از خيابان رد شود.به خودم می آيم و نگاهی به ساعتم می اندازم.هنوز پنج دقيقه ای تا شروع جلسه مانده است.وارد ساختمان می شوم و مرد معترض ،پليس ، آن پيرزن و دو سه نفر شنونده آن مرد را پشت سر می گذارم و در دل می گويم : چقدر هوا دلپسند شده است!ا
6 comments:
hi
سلام
توی وبلاگ تراموا گفتی یکی بیاد وبلاگت رو ببینه بی مخاطب نمونی! D:
یک نکتهای با خوندن این پستت توجهم رو جلب کرد، اونم بلاهتی بود که در بعضی وب گردان ما مشاهده میشه. اونم اینه که وبلاگ به این خوبی با چنین مطالب زیادی رو اون طور که باید و شاید نمیخونن و عوضش دنبال عکس دختر توی نت میگردن.
لینکت کردم. خوشم اومد از بلاگت گذاشتمش توی گوگل ریدرم.
موفق باشی.
سلام
صرفاً برای اجابت دعایتان در وبلاگ تراموا آمده بودم ولی دیدم ارزش زیاد ماندن هم دارد برای همین در لینک های دلخواهم جای دادم تا هر روز سری به اینجا بزنم !!!؟
زیبا مثل رویا
ولی یک حسی بهم میگه باید این جور تصورات نوشته بشه تا شاید یکروزی به واقعیت برسه
میگم فروهر، درخواستت جواب داد ها!!! ببین چقدر روحیه ما لطیفه!!! :دی
همه از یه قماش...
راستی من از بلاگ تراموا برای اجالت دعا نیامدم !
همین جوری اومدم و کلی کیف رخ داد مرا !
Post a Comment