Wednesday, January 13, 2010

سفر 1






تصوير ذهني شماره 18

از پنجره که پايين را نگاه مي کني هيچ اثري از آن همه دلگيري و سياهي و پليدي نيست.زمينهاي سبز و خاکي و دريا ها و رودخانه هايي است که گهگاه لايه اي از ابر سپيد با رنگ آنها ترکيب شده است.هر چه که هواپيما بالاتر مي رود از حس نفرتم به زشتيهايي که در اين خاک تجربه کرده بودم کم مي شود و جايش را مي دهد به نوعي وابستگي و احساس تملک و به دنبالش حسي از جنس دلتنگي.اين همان احساسي است که از همان روزي که تصميمم را گرفتم که سفر کنم منتظرش بودم و حالا مثل ميزباني که منتظر مهمانش بوده در ذهنم را باز مي کنم و مي گذارم تا مهمان تازه وارد حسابي در خانه ذهنم احساس راحتي کند.مي دانم اين مهمان از جنس مهمانهاي ديد و بازديد نوروز است که سالي يک بار به آدم سر مي زنند و حرفي براي گفتن ندارند به جز خوب شدن وضعيت مترو و پادرد زري خانم و بازنشسته شدن عباس آقا که هم گوينده و هم شنونده خوب مي دانند که همه اين حرفها از سر نداشتن حرف است و براي شکستن فضاي سنگين سکوت ناشي از غريبگي!مهمان ذهنم به تمام سوراخ سنبه هاي خاطراتم سرک مي کشد و وقتي خسته مي شود کم کم بساطش را جمع مي کند که برود .مي دانم تا من و سنت ديد و بازديد نوروز پا بر جا هستيم اين مهمان باز هم سال ديگر يا شايد کمي زودتر يا ديرتر بر مي گردد و باز هم مي خواهد از خوب شدن مترو برايم تعريف کند!ا
مهمان غريبه که زحمت را کم مي کند مي توانم بر گردم!نگاهم را از پنجره مي کنم و دکمه مهماندار را فشار مي دهم و براي خودمان يک نوشيدني سفارش مي دهم.سرم را به پشتي تکيه مي دهم.گوشي را روي گوشهايم مي گذارم و به موزيکي که دارد پخش مي شود گوش مي دهم و ذهنم را پرواز مي دهم به دنيايي که قرار است آينده مان باشد.آينده اي که مي دانم روشن است و همين حس لبخندي را روي صورتم مي نشاند...ا 

2 comments:

صبح نویس said...

سلام
سلام سال نوتون مبارک
صد سال به ازین سالها
بفرمایین بفرمایین
به به به به
جخ هواییه امسال
شیرینی
چایی
پسته بفرمایید
میوه پوس بگیرم؟
اصغر چطوره؟
ممد قصاب هم رفته امریکا
به به
دیگه رفع زحمت می کنیم

سال خوبی داشته باشید
بلــــه

marsa-shahsiah said...

sobh neviso hastam:))